loading...
♥بسم الله الرحمن الرحیم♥
زهرا بازدید : 17 سه شنبه 30 دی 1393 نظرات (0)

روزی مردی زیر سایه‌ی درخت گردویی نشست تا خستگی در کند در

 

این موقع چشمش به کدو تنبل‌هایی که آن طرف سبز شده بودند افتاد


و


گفت: خدایا! همه‌ی کارهایت عجیب و غریب است! کدوی به این

 

بزرگی را روی بوته‌ای به این کوچکی می‌رویانی و گردوهای به این

 

 کوچکی را روی درخت به این بزرگی!

 

 همین که حرفش تمام شد گردویی از درخت به ضرب بر سرش افتاد.

 

مرد بلافاصله از جا جست و به آسمان نظر انداخت و گفت: خدایا!

 

خطایم را ببخش! دیگر در کارت دخالت نمی‌کنم چون هیچ معلوم نبود

 

اگر روی این درخت به جای گردو، کدو تنبل رویانده بودی الان چه

 

بلایی به سر من آمده بود !!!


عکس های شگفت انگیز و زیبا از درخت ها

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
live in the moment now.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آمار سایت
  • کل مطالب : 551
  • کل نظرات : 72
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 13
  • بازدید امروز : 94
  • باردید دیروز : 24
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 7
  • بازدید هفته : 175
  • بازدید ماه : 399
  • بازدید سال : 1,965
  • بازدید کلی : 25,390
  • کدهای اختصاصی

    آهنگستان